سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزار جنسی دختر جوان

چندی پیش دختر جوانی با مراجعه به یکی از دادسراها از جوانی به دلیل آزار و اذیت شکایت کرد.ماجرای آزار جنسی دختر جوان را در ادامه می توانید بخوانید.

آزار جنسی دختر جوان

این دختر که چهره‌اش نشان می‌داد بسیار ناراحت است و در حالی که در ادامه صحبت‌هایش با بازپرس گریه می‌کرد، گفت: چند روز پیش در کلاس زبان انگلیسی ثبت نام کرده بودم و عصرها به کلاس می‌رفتم و در این رفت و آمدها با جوانی که خود را «بابک» معرفی می‌کرد، آشنا شدم. او پس از پایان کلاس به مقابل آموزشگاه زبان می‌آمد و یک ساعتی با او در شهر گشت می‌زدیم و وی مرا به نزدیکی محل زندگی‌مان می‌رساند.

وی در ادامه افزود: رفتار و تیپ بابک نشان می‌داد از خانواده خوبی برخوردار است و البته می‌گفت پدرش تاجر بزرگی است و خودش نیز درس می‌خواند.

چند روز از آشنایی‌مان نگذشته بود که مرد جوان خواستگاری کرد و من با شنیدن این درخواست در پوست خودم نمی‌گنجیدم و آن‌قدر احساس خوشحالی به من دست داده بود که نمی دانستم چه کاری انجام می‌دهم. بنظرم او پسر لایق و خانواده دوستی بود و می‌توانست مرا خوشبخت‌کند.

آزار جنسی دختر جوان

آزار جنسی دختر جوان

روز چهارم آشنایی بابک به مقابل آموزشگاه آمد و گفت می‌خواهد مرا به خواهرانش نشان بدهد تا با کمک آنان بتواند رضایت پدرش را برای ازدواج جلب کند. وی آن‌قدر اصرار کرد که قبول کردم و در مسیر خانه‌شان پیش خودم احساس کردم که خوشبخت‌ترین دختر روزگارم. وقتی به خانه‌شان رسیدیم، به طبقه پایین رفتیم و او برایم چایی آورد و سپس به طبقه بالا رفت تا به گفته خودش خواهرهایش را صدا کند. در حالی که دل توی دلم نبود.

بابک پایین آمد و گفت تا دقایقی دیگر خواهرهایش پایین می‌آیند و باهم آشنا می‌شویم. منتظر بودم که آن‌ها بیایند ولی خبری نشد. از بابک پرسیدم که چرا خواهرهایش نمی‌آیند که ناگهان به سوی من هجوم آورد و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد.

پس از اینکه از خانه بابک بیرون آمدم به خانه رفتم و تا صبح از اتاقم بیرون نیامدم. از شدت ناراحتی گریه می‌کردم و از طرفی نمی‌خواستم خانواده‌ام از این ماجرا بویی ببرند. روز بعد بابک زنگ زد ولی من جوابش را ندادم. او تا ظهر پشت سرهم زنگ می‌زد. سر ظهر پیامکی فرستاد که از آزار و اذیت‌هایش فیلم گرفته و اگر سر قرار نیایم، آبرویم را خواهد برد و فیلم را برای دوستان و فامیلم می‌فرستد.

ماجرای آزار جنسی دختر جوان

وی افزود: نمی‌توانستم به خانواده‌ام چیزی بگویم زیرا آن‌ها از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردارند و این اتفاق آبروی آن‌ها به ویژه پدرم را خواهد برد و من نیز به این به این دلیل به اینجا آمده ام که کمکم کنید تا این جوان دست از سر من و خانواده‌ام بردارد.

با اظهارات دختر فریب خورده، بازپرس به تیمی از پلیس خواست تا جوان تبهکار را دستگیر کنند. در ادامه ماموران از دختر جوان خواستند با قرار صوری بابک را به محل قرار بکشاند که براین اساس پس از مراجعه وی دستگیر را کنند. ساعتی بعد که این جوان با ماشین سرقرار آمد بی‌آنکه بداند پلیس او را تحت نظر گرفته وقتی از ماشینش پیاده شد، دستبند مامور لباس شخصی دور مچ دستش حلقه خورد. او که از شدت ترس زبانش به لکنت افتاده بود، ادعا کرد اشتباهی دستگیر شده است.

ماموران پلیس در ابتدای تحقیقات و با ردیابی از سوابق جوان فریبکار دریافتند اسم اصلی وی «سیروس» است و دو سال پیش نیز به دلیل آزار و اذیت دختر دیگری بازداشت و روانه زندان شده است.

سیروس در بازجویی‌ها با ادعای بی‌گناهی قصد داشت که کارآگاهان را از مسیر تحقیقات گمراه کند ولی هنگامی که طعمه‌اش را در مقابلش دید، لب به اعتراف گشود و گفت: من قصد آزار و اذیت این دختر را نداشتم و عاشقش شده بود. وقتی خانه‌مان آمد وسوسه شدم و کنترلم را از دست دادم. عذاب وجدان گرفته بودم و مدام به مریم زنگ می‌زدم تا از او عذرخواهی کنم و حتی با او ازدواج کنم ولی وقتی دیدم او تلفن‌هایم را جواب نمی‌دهد برایش پیامک تهدیدآمیز فرستادم.